غیبت یا غفلت
بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست،غفلت است.
حال و روز شیعه در این عصر،از دو وجه بیرون نیست.یا معصوم خاتم را محبوب و مقصود و مقتدای خویش می داند یا سر بر آستان مقتدایی دیگر می ساید.
شیعه اگر گمان کند که حبیب و طبیب و نجات بخشی جز او در عالم هست،راه را به خطا برده است و پا از صراط مستقیم تشیع بیرون نهاده است.
شیعه اگر در حضور آب،دل به سراب بسپارد،چگونه نام خود را شیعه میگذارد؟
شیعه بهتر از هرکس می فهمد که((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة)).((هرکس بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد،به مرگ جاهلیت مرده است.))
شیعه بهتر از هرکس می فهمد که میزان و معیار محبت،امام است و هر محبتی در راستای محبت امام،معنا می شود.
و اگر مدعی است که مرید آن قطب عالم است،محب آن ولی الله الاعظم است،عاشق آن حجت خاتم است ،این حال و روز با عشف،سر سازگاری ندارد.
کدام عاشقی بی یاد معشوق،زیستن می تواند؟
کدام عاشقی،یک لحظه بی خاطره ی معشوق سر می کند؟
کدام عاشقی هر از گاه به یاد معشوق می افتد و محبوب را ردیف دیگر امور روزمره خویش می بیند؟
کدام عاشق هجران کشیده ای خورد و خوراک و خواب و لذت می فهمد؟
این ننگ و عار برای عاشق نیست که از معشوق بشنود که ما تو را از یاد نمی بریم و مراعات تو را فرو نمی گذاریم و او ...
و او بی اشتیاق زیارت معشوق سر کند و یاد او را فرو بگذارد؟
این اوج بی معرفتی محب نیست که بداند و بشنود که محبوب به شادمانی او شاد می شود،با اندوه او غمگین می گردد،مریضی اش محبوب را بیمار می کند،هرگاه دست به دعا بردارد،محبوب آمین می گوید.
و آن زمان که سکوت کند،محبوب،برایش و به جایش دعا می کند و او سر از پای نشناسد و قالب تهی نکند؟
آری بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست،غفلت است.
(و غیبة منا)
او غایب نیست،پرده بر چشم های ماست.
چه کس صادقانه دست به دعا برآورده است،مخلصانه امام خویش را طلب کرده است و پاسخ نگرفته است؟
برخی امام را طلب می کنند و دیگران را هم.
اینان تا آن زمان که چشم به ابواب چندگانه دارند،دستشان به دامان امام نمی رسد.
بعضی امام را طلب می کنند اما نه بخاطر امام که برای وصول به حاجات خویش.
می بینی که امام را صدا می کند ـبا تضرعی جانسوز و دلخراش ـ اما آنچه می طلبد،دیدار حیات بخش امام نیست،حل مشکلات و وصول به حاجات خویش است.این سخن نه بدان معناست که در تلاطم مشکلات،به سراغ امام نباید رفت و قضای حوایج و استجابت دعا و رفع موانع را از او نباید خواست.بلکه به عکس،همه چیز از نزول باران،تا شفای بیماران را از امام باید طلب کرد کع تقدیر و مشیت همه چیز در عالم به دست اوست و هیچ کار،بی اشارت مزگان او به سرانجام نمی رسد.
سخن این است که شوق دیدار امام چیزی ست و عریضه و عرضه حاجات دنیوی،چیزی دیگر.
سخن این است که ساقی این بارگاه،به ظرفیت و جام همت میهمان می نگرد،محبوب،به ظرفیت دل محب نگاه می کند.((ان هذه القلوب اوعیة و خیرها اوعاها))
یکی به هوای بهشت در مصیبت حسین(ع) اشک می ریزد.
یکی در مجلس حسین(ع)،بر مصیبت خویش می گرید.
و یکی را معرفت حسین(ع) و معرفت به مصیبت حسین(ع) می گریاند.
هرکس به قدر جام معرفت خویش،از دست های امام نوش می کند.
امام دست نیافتنی نیست،دست های ما بسته است.
امام در پرده غیبت نیست،پرده بر چشم های ماست.و آنچه ما را از زیارت امام محروم می کند،غیبت امام نیست،غفلت ماست.
پی نوشت:نوشته سید مهدی شجاعی/قطعه ادبی برگزیده در جشنواره کشوری