قسمت دوم:

وقتی سید رشتی که دنباله رو احسایی بود درگذشت ، شاگردانش دنبال جانشینی برای او بودند که به قول خودشان مصداق شیعه ی کامل و رکن رابع باشد. در بحبوحه ی رقابت برای جانشینی ، سید علی محمد باب ، پا را از جانشینی فراتر نهاد و خود را باب امام زمان معرفی کرد و احادیث را طبق مذاق خود به تأویل برد و طبق آیه " .. و ادخل الباب سجّدا.." فرمان به خشوع و تسلیم مردم در برابر بابیت و نیابت خود داد و با نسبت دادن باب در آیه به خود گفت: ای گروه شیعیان! من باب امام شما هستم که در انتظارش بودید.

سفیر روس در خاطراتش آورده که سید علی محمد باب به سبب ریاضت های زیاد ، جاه طلب و خودپرست شده بود و از آنجا که جادو و جنبل هم بدش نمی آمد ، برای چنین ادعایی بهترین مهره به شمار می رفت ، لذا به او گفت : پول از من و ادعای مبشّریت از تو. و چون یکی از علائم ظهور، خروج از مکه به شمار می رفت، از شهر خارج شد و نخودی های مواجب بگیرش شایعه کردند که به مکه رفته است و هنوز از مکه برنگشته بود که یکی از بابیان در شیراز اعلام کرد :گواهی میدهم که علی محمد  در ارتباط با امام زمان است .

اما فقط کافی بود مردم اعتراض کنند تا خون نظام الدوله در شیراز به جوش آید و سیلی محکمی به گوش باب مقدّس بنوازد تا او هم بگوید : به خدا قسم ! من نه وکیل موعود هستم و نه واسطه ی بین امام و مردم !

 ادامه دارد...