تأملي گذرا به محتواي اين فيلم مستند

در اين فيلم به گونه‌اي القا شده است كه گويا محتواي آن بر اساس نظر كارشناسان و محققين متعدد عرصه مهدويت است و از پشتوانه روايي فراوان و احاديث صحيح برخوردار است.

لازم است اشاره شود كه مستندات اصلي اين فيلم، كتب و روايات ذيل است:

ـ الزام الناصب: اين كتاب آيت‌الله حائري (متوفي 1333) نوشته شده است از منابع معتبر و اصلي روايات مهدويت شمرده نمي‌شود. رواياتي در آن وجود دارد كه در كتب معتبر گذشته نبوده است. البته ما نويسنده آن را محترم دانسته و با حسن ظن مي‌گوييم احتمالاً ايشان در صدد جمع مطالبي در مورد امام مهدي(عج) بودند و متناسب با شرايط زمان خود مي‌خواسته‌اند آنچه را در اختيار دارند مكتوب كنند تا اهل فن در مورد آن‌ها تأمل كنند.

ـ عصر ظهور: اين كتاب كه حالت تحليلي دارد توسط حجت الاسلام كوراني از نويسندگان در عرصه مهدويت نگاشته شده است. خود ايشان در بخش‌هاي متعددي از كتاب تصريح به ضعف برخی روايات از حيث سند و متن دارند و در موارد متعددي با كلمه «والله العالم» خواسته‌اند بگويند اين مطلب فقط يك فرضيه است.

ایشان در مقدمه كتاب خود می گوید: البته من به ذكر یك یا دو منبع برای روایت اكتفا نموده ام، زیرا هدف كتاب، تنها ارائه سیمای كلی از زمان ظهور و قیام حضرت مهدی(عج) است، نه بررسی منابع روایات و صحت آنها.

ـ خطبة البيان: هیچ یك از بزرگان شیعه آن را نقل نكردهاند. اولین كسی كه این خطبه را نقل كرده، رجب بُرسی است كه علاوه بر متاخر بودن (متوفی قرن نهم) متهم به غلو است. صاحب كتاب الزام الناصب شیخ علی یزدی حائری (متوفی 1333 ق) دومین فردي است كه اين خطبه را نقل مي نمايد. علما و محققين متعددي كه اين حديث را مورد بررسي قرار داده‌اند آن را از حيث سند ضعيف و بي اعتبار مي‌دانند.  فقط محتواي ابتداي روايت را كه در مورد شخصيت امام علي(ع) است با توجه به عقل و ساير روايات معتبر، صحيح مي‏دانند. هر چند اينان نيز نمي‌گويند اين حرف‌ها مستند به امام علي(ع) است.

نكته جالب اینكه در این خطبه حدود صد نشانه ذكر شده كه تهیه كنندگان این سی دی تنها پنج عدد از آن در اینجا ذكر شده است. در حالي برای آنكه بر اساس این روایت بخواهیم دوران حاضر را دوران نزدیك به ظهور بدانیم لازم است تعداد زیادی از ویژگی هایی كه در روایت آمده تحقق یافته باشد.

* مطلب مهم دیگری كه در اين فيلم، باید مورد توجه قرار داد، انتخاب گزینشی نشانه ها است كه در مورد این روایت و روایات دیگر دیده می شود؛ یعنی فقط آنچه مطابق نظرشان بوده آورده اند و موارد نقض را نیاورده اند مثلا چهار جمله قبل از فتح عراق، به تخریب خراسان اشاره شده است ولی نه ذكری از آن شده و نه توضیحی ارائه شده است. و ما در ادامه بحث به موارد دیگری اشاره می كنیم.

بسیاری از مطالب اين فيلم مستند، بر اساس روايات ضعيف و يا اصلاً بدون پشتوانه روايي است. يعني بخشي از مطالب، مستند به روايات ضعيف است و بخشي نيز اصلاً مستند روايي ندارد و هيچ حديثي حتي حديث ضعيف و غير معتبر نيز به آن اشاره نكرده است.

اكنون مناسب است در مورد شخصيت‌هايي كه در روايات از آنان ياد شده به صورت گذرا نكاتي را مطرح كنيم.

1. شعيب بن صالح

با مسامحه مي‌توان گفت كه در كتب شيعه، در هفت روايت اين نام آمده و از فردي به نام شعيب ياد شده است.

این روایات به پنج مطلب اشاره دارد. به متن روایات دقت كنید: 1- «ثم يخرج المهدي علي لوائه شعيب بن صالح» ؛ 2- «ثم يكون خروج شعيب بن صالح من سمرقند» ؛ 3- «قبل هذا الامر السفياني و اليماني و المرواني و شعيب بن صالح» ؛ 4- «اميرهم رجل من بني تميم يقال له شعيب بن صالح» ؛ 5- «و شعيب بن صالح علي مقدمته... مطابق اين روايت جبرئيل در سمت راست وميكائيل در سمت چپ و شعيب بن صالح پيشاپيش سپاه حضرت خواهند بود» .

اولاً سند همه اين روايت‌ها ضعيف است و دو روايت نيز اصلا به امام معصوم نمي‌رسد. ثانياً هيچ ارتباطي بين شعيب با خراساني نيست. در يك روايت فقط آمده كه قبل از اين امر (قيام) چند نفر هستند: سفياني، يماني، مرواني، شعيب بن صالح. در يك روايت خروج او از سمرقند و قبل از خروج سفياني است و در روايتي خروج امام و حضور شعيب در مقدمه لشگر ايشان است و در يك روايت حضور او در عراق قبل از قيام امام مطرح شده و اينكه در عراق به امام ملحق مي‌شود.

* به علاوه با كدام قرینه معلوم شده است كه منظور روایت، معنای لغوی «شعیب» شعب بوده و معنای «مردمی» منظور است. آیا چون نمی‌دانیم چه كسانی از قبیله بنیتمیم هستند پس منظور از بنی تمیم، جامعه اسلامی و یا محرومان گمنام است؟ آیا به دلیل آن كه نشانههای گفته شده در روایات قابل انطباق بر فرد خاصی نیست باید نشانهها را تأویل كرد و آنها را بر قامت افراد ساز نمود؟

2. يماني

علامت يماني از علايم حتمي بوده و حديث صحيح دارد. از احاديث مربوط به يماني دو نكته قابل پذیرش است: 1ـ اصل قيام و خروج او در برابر سفياني 2ـ بر حق و هدايت بودن او.

در هيچ روايتي، از تعدد يماني سخني مطرح نشده است و از روايات نیز چنين مطلبي قابل استفاده نيست.

همچنین در روايات ما اسمي از نصر براي او نيامده است. در روايتي از اهل سنت نام «نصر» آمده آن هم به صورت لقب، يعني به او نصر مي‌گويند زيرا نصر خدا براي اوست و در همين روايت اشاره شده نام او سعيد است. ابن عساكر از پیامبر نقل كرده است: «صاحب الاعماق الذی یهز من الله العدو علی یدیه نصر فقال انما سمی نصر لنصر الله إیّاه فأما إسمه فسعید.»

3. عبدالله

كه به پادشان عربستان تطبيق داده شده است. اين مطلب فقط در يك روايت منقول از امام صادق(ع) است كه مبهم است. ابوبصیر از امام صادق(ع) چنین روایت كرده است: «مَنْ يَضْمَنْ لِي مَوْتَ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ يَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ يَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ يَذْهَبُ مُلْكُ سِنِينَ وَ يَصِيرُ مُلْكَ الشُّهُورِ وَ الْأَيَّامِ فَقُلْتُ يَطُولُ ذَلِكَ قَالَ كَلا.» 

منظور از عبدالله كيست؟

آخرین خلیفه عباسی نامش عبدالله بن منصور ملقّب به مستعصم بالله بود. عده‏ای گمان داشتند مراد از مرگ عبدالله در روایات فوق همان خلیفه عباسی بود كه با مرگ وی در سال656 سلسله خلفای عباسی نیز پایان یافت. آیا واقعاً مراد از عبدالله همو بود؟ اگر فرض كنیم منظور حاكم حجار باشد، به چه دلیل مراد این فرد (ملك عبدالله كنوني) باشد؟ اینكه در صد سال اخیر پادشاهی به نام عبدالله در این كشور نبوده است دیگر چگونه ملاك و معیاری است؟

4. روح الله

آنچه در اين فيلم مطرح شده است مستند به يك روايت است. با مراجعه به روايت روشن مي‌شود كه كلام پيامبر در وصف شيعيان امام علي(ع) است. حضرت ابتدا اشاره دارند آنان بر منابري از نور هستند و صورتشان نوراني و لباسشان از نور است. عبارت چنین است: «إِنَّ عَنْ يَمِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِيَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَى وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِينَ دُونَهُم» ‏بعد مي‌فرمايد: «هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِرَوْحِ اللَّهِ عَلَى غَيْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِكَ شِيعَتُكَ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ يَا عَلِي.»  مرحوم مجلسي در ذيل حديث مي‌گويد: رَوْح الله يعني به رحمت خدا و اينكه حبّ آنان نسبت به يكديگر به خاطر خدا است نه به خاطر مال و نَسَب و ساير امور دنيوي.

برای درك بیشتر مطلب می توان به روایت مشابه نیز مراجعه كرد. مرحوم كلینی در جلد دوم كافی بابی را گشوده اند به نام «بَابُ الْحُبِّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضِ فِي اللَّه» و روایات متعددی را ذكر كرده¬اند. به عنوان نمونه از امام صادق(ع) نقل می كند: «إِنَّ الْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قَدْ أَضَاءَ نُورُ وُجُوهِهِمْ وَ نُورُ أَجْسَادِهِمْ وَ نُورُ مَنَابِرِهِمْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى يُعْرَفُوا بِهِ فَيُقَالُ هَؤُلَاءِ الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّه.» ‏ «كسانى كه براى خدا با يك ديگر دوستى مي‌كنند، روز قيامت بر منبرهاى نور مي‌باشند، نور چهره و نور تن و نور منبرهايشان همه چيز را روشن كند، به درجه‏اى كه به آن معرفى شوند، و گفته شود: دوستي ايشان براي خداست»

5. خراساني

در تعدادي از روايات اشاره به خراساني و خروج او شده است. با توجه به روايات، خروج اين فرد قابل پذيرش است؛ یعنی امكان دارد فردی معروف به خراسانی در آخرالزمان خروج كند. اما اولاً خروج او از علايم حتمي نيست. ثانياً مدح ویژه اي از او نشده است؛ يعني در روايات نيامده است كه او انساني با صفات برجسته مانند عالم و فرزانه و... هست كه به خاطر امام زمان(عج) و امر ايشان قيام مي‌كند و براي زمينه‌سازي ظهور حركت مي‌كند. بله مي‌توان مدح كلي نسبت به او و حركتش را فهيمد زيرا به امام ملحق مي‌شود.

البته بايد توجه داشت رواياتي كه در مورد جزئيات امر خراساني صحبت كرده‌اند ضعيف هستند؛ و تهیه كنندگان اینگونه فیلم های مستند نیز مطالب را گزینشی استفاده كرده‏اند.

* معروف‏ترین نشانه ای كه برای خراسانی مطرح است وجود خال ـ نه خلل ـ در دستان اوست. روایتی كه به آن استناد شده است این است: حَدَّثَنَا سَعِيدٌ أَبُو عُثْمَانَ، عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، قَالَ: «يَخْرُجُ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ بِكَفِّهِ الْيُمْنَى خَالٌ مِنْ خُرَاسَانَ بِرَايَاتٍ سُودٍ بَيْنَ يَدَيْهِ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ، يُقَاتِلُ أَصْحَابَ السُّفْيَانِيِّ فَيَهْزِمُهُمْ»

و در همین كتاب روایت دیگری ذكر شده كه این خال در دست چپ اوست. به این روایت دقت كنید: حَدَّثَنَا الْوَلِيدُ، وَرِشْدِينُ، عَنِ ابْنِ لَهِيعَةَ، عَنْ أَبِي قَبِيلٍ، عَنْ أَبِي رُومَانَ، عَنْ عَلِيٍّ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: «يَلْتَقِي السُّفْيَانِيُّ وَ الرَّايَاتُ السُّودُ، فِيهِمْ شَابٌّ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، فِي كَفِّهِ الْيُسْرَى خَالٌ، وَ عَلَى مُقَدِّمَتِهِ رَجُلٌ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ يُقَالُ لَهُ شُعَيْبُ بْنُ صَالِحٍ بِبَابِ إِصْطَخْرَ، فَتَكُونُ بَيْنَهُمْ مَلْحَمَةٌ عَظِيمَةٌ، فَتَظْهَرُ الرَّايَاتُ السُّودُ، وَ تَهْرُبُ خَيْلُ السُّفْيَانِيِّ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَمَنَّى النَّاسُ الْمَهْدِيَّ وَ يَطْلُبُونَهُ».

هرچند كه این كتاب (فتن) نه تنها نزد شیعه اعتباری ندارد بلكه نزد عامه نیز قابل قبول نیست.

* با توجه به معنای لغوی شابّ (كه به فرد حدوداً سی تا چهل سال گفته شده)، اطلاق آن به افراد بالای چهل سال غلط است. از این روی به چه توجیهی می‌توان مقام معظم رهبری را شابّ نامید؟ آیا پیاده‏روی میتواند ملاك اطلاق جوان باشد؟

* در روایات مربوط به سید حسنی، روایت قابل قبولی كه می توان به آن استناد كرد روایتی است كه مرحوم كلینی در كافی آورده است و در آن حدیث، حركت او در حجاز مطرح شده است و قبل از ظهور كشته می شود، و ارتباطی با خراسانی ندارد. از امام صادق(ع) نقل شده است: «...وَ يَسْتَأْذِنَ اللَّهَ فِي ظُهُورِهِ فَيَطَّلِعُ عَلَى ذَلِكَ بَعْضُ مَوَالِيهِ فَيَأْتِي الْحَسَنِيَّ فَيُخْبِرُهُ الْخَبَرَ فَيَبْتَدِرُ الْحَسَنِيُّ إِلَى الْخُرُوجِ فَيَثِبُ عَلَيْهِ أَهْلُ مَكَّةَ فَيَقْتُلُونَهُ...»  در سایر روایات نیز ارتباطی دیده نمی شود.

در روایت غیر معتبر دیگری مطلب دیگری مطرح شده كه قابل تأمل است. از امام علی(ع) نقل شده است: «يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ صَاحِبُ طَبَرِسْتَانَ مَعَ جَمٍّ كَثِيرٍ مِنْ خَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ حَتَّى يَأْتِيَ نَيْسَابُورَ فَيَفْتَحُهَا وَ يَقْسِمُ أَبْوَابَهَا ثُمَّ يَأْتِي أَصْبَهَانَ ثُمَّ إِلَى قُمَّ فَيَقَعُ بَيْنَهُ وَ بَيْنِ أَهْلِ قُمَّ وَقْعَةٌ عَظِيمَةٌ يُقْتَلُ فِيهَا خَلْقٌ كَثِيرٌ فَيَنْهَزِمُ أَهْلُ قُمَّ فَيَنْهَبُ الْحَسَنِيُّ أَمْوَالَهُمْ وَ يَسْبِي ذَرَارِيَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ يُخَرِّبُ دُورَهُمْ فَيَفْزَعُ أَهْلُ قُمَّ إِلَى جَبَلٍ يُقَالُ لَهَا وراردهار فَيُقِيمُ الْحَسَنِيُّ بِبَلَدِهِمْ أَرْبَعِينَ يَوْماً وَ يَقْتُلُ مِنْهُمْ عِشْرِينَ رَجُلًا وَ يَصْلِبُ مِنْهُمْ رَجُلَيْنِ ثُمَّ يَرْحَلُ عَنْهُم‏.»  «حسنى سردار طبرستان با جمعى بسيار از سواره و پياده‏اش خروج كند تا به نيشابور آيد و آن را بگشايد و درهايش پخش كند و سپس به اصفهان آيد و سپس به قم، و ميان او و مردم قم نبردى سخت رخ دهد كه در آن مردمى بسيار كشته شوند و اهل قم شكست خورند و حسنى اموالشان را چپاول كند و زنانشان و فرزندانشان را اسير كند و خانه‏هاشان را ويران سازد، و مردم قم بكوهى به نام «وردآهار» پناه برند و حسنى 40 روز در شهرشان بماند، و از آنها 20 مرد بكشد و دو مرد به دار زند و از آنها بكوچد» این روایت را چگونه می¬توان توجیه كرد؟ و آیا می توان به خراسانی ارتباط داد؟

* اما استغاثه حسنی؛ ابتدا روایت را ملاحظه كنید: «ثُمَّ يَخْرُجُ الْحَسَنِيُّ الْفَتَى الْصَبِيحُ الَّذِي نَحْوَ الدَّيْلَمِ يَصِيحُ بِصَوْتٍ لَهُ فَصِيحٍ يَا آلَ أَحْمَدَ أَجِيبُوا الْمَلْهُوفَ وَ الْمُنَادِيَ مِنْ حَوْلِ الضَّرِيحِ فَتُجِيبُهُ كُنُوزُ اللَّهِ بِالطَّالَقَانِ كُنُوزٌ وَ أَيُّ كُنُوزٍ لَيْسَتْ مِنْ فِضَّةٍ وَ لَا ذَهَبٍ بَلْ هِيَ رِجَالٌ كَزُبَرِ الْحَدِيد»  «آنگاه سيد حسنى آن جوان زيبا از طرف سرزمين ديلم خروج كرده و با صداى رسا صدا مي زند: اى آل احمد! دعوت آن كس را كه از غيبتش متأسف بوديد و ندا می¬كند از ناحيه ضريح اجابت كنید؛ پس گنج هاى خدا از طالقان او را می¬پذیرند، آن ها گنج¬هائى هستند اما چه گنجى كه نه طلا و نه نقره است بلكه مردانى هستند كه ايمانى فولادين دارند» علاوه بر ضعیف بودن سند روایت، دعوت حسنی از كیست؟ آیا امام زمان(عج) را می¬خواند یا مردم را دعوت به امام می¬كند؟ به علاوه در روایت به منطقه دیلم اشاره شده است.

* نكته قابل توجه اينكه در روايات (بنابر پذيرش سند) پرچم يماني داراي بهترين و كامل‌ترين هدايت مطرح شده است و تهيه‌كنندگان اين مستند نيز به آن اشاره دارند. آيا اينان مي‌خواهند فعاليت جناب حجت الاسلام و المسلمین سيد حسن نصرالله و حركت و حرف‌هاي او را هدايت كننده‌تر از رهبر معظم انقلاب معرفي كنند؟ در حالي كه آقاي سيد حسن نصرالله خود را سرباز رهبر مي‌داند و ما به روشني شاهديم كه مقام معظم رهبري بهترين فرد در امر مديريت و هدايت جامعه انساني است. و يا مي‌گويند حسين الحوثي از رهبران جهادي يمن برتر از رهبر است؟ آيا واقعاً تهيه كنندگان اين فيلم به دنبال معرفي شخص خاصي به هر قيمتي نيستند؟

6. سفياني

با تأمل در روايات سفياني مي‌توان پذيرفت كه ائمه علیهم السلام از خروج فردي به نام سفياني نام برده‌اند. اما روایاتی كه به جزئيات حركت او اشاره دارند ضعيف و بي‌اعتبار است. به علاوه آنكه در مواردی ابهام آمیز است و نمي‌توان بر اساس آن ادعايي كرد. و تطبيق آن بر فرد خاص به شكلي كه در فيلم آمده ـ با اين پشتوانه ضعيف ـ واقعاً محل تأمل است. كدامیك از محققان عرصه مهدویت بعد از تحقیقات فراوان و بررسی شخصیت‏ها به نتیجه‏ای عجیب رسیدند و آن را به یك عنصر مزدور تطبیق دادند؟

آیا دیدگاه یك خانم محقق آمریكایی در مورد شجره نامه پادشاه اردن حرف اول و آخر است؟ و منظور از محققان، ایشان است؟ اینكه اجداد ملك عبدالله از مكه به اردن آمده‏اند چه مطلبی را می خواهد ثابت كند؟ آیا این گونه می خواهند أموی بودن او را ثابت كنند؟ مگر فقط طایفه أموی و فرزندان ابوسفیان در مكه زندگی می كردند؟ در حالی كه تاریخ شاهد حضور اقوام متعددی در مكه از دیر زمان بوده است و بنی هاشم از طوایف مهم در مكه بوده و از موقعیت اجتماعی بالایی برخوردار بودند. همچنین در تاریخ آمده است كه تا سالیان طولانی سادات حسنی حاكم و شریف مكه بودند و اگر اجداد ملك عبدالله از مكه و از شریفان آن بوده است، اینكه از طایفه بنی هاشم باشد قابل قبول تر است.

در تطبیق نشانه¬ها نیز برخی از آن ها اخذ شده و برخی دیگر را رها كردند. ابتدا در مورد خصوصیات ظاهری سفیانی به رنگ چهره سرخ و چشمان زاغ و موهای زرد اشاره می¬كنند و بعد در تطبیق آن به ملك عبدالله به علت عدم تطابق ویژگی سوم با او، آن را رها می كنند. همچنین اینكه رنگ سرخ علامت بنی امیه بوده است پشتوانه و دلیل تاریخی ندارد.

7. تشابه با شهدای كربلا

شهدای كربلا افرادی شجاع و وارسته بودند كه جان خود را نثار دین و امام خود كردند. آنان به مقام قرب رسیده و «عند ربهم یرزقون» هستند. آنان نمونه كامل و اسوه روشن جانبازی در راه حق هستند. و آرزوی همه ما نایل شدن به این مقام است و دعای ما چنین است «لیتنی كنت معكم فأفوز فوزا عظیما»

اما آیا این ویژگی ها باعث می شود بگوییم یاران امام مهدی(عج) مانند یاران امام حسین(ع) در كربلا هستند؟ و به گونه ای القا شود كه گویا در روایات به این تشابه اشاره شده است، در حالی كه حدیثی در این زمینه نقل نشده است. هرچند یاران اهل بیت علیهم السلام در صفاتی مشترك هستند ولی آیا نباید نوع حركت و محدوده قیام این دو امام بزرگوار را در نظر گرفت؟ و آیا تفاوت در شكل و وسعت (نه محتوا، كه هر دو قیام الهی بود) این قیام‏ها، تعداد و ویژگی های یاران را مختلف نمی كند؟

سخن آخر

در آخر، دوباره يادآوري مي‌نمائيم كه بر ما لازم است با توجه به كلام علما و اطاعت از ولي فقيه، در مسير زمينه‌سازي ظهور با پالايش دروني خود و تطهير نفس و تلاش براي ايجاد آمادگي عمومي تحت سرپرستي و هدايت ولي فقيه و علماي بزرگوار گام برداریم.

والسلام علی من اتبع الهدی

جمعی از محققین

مركز تخصصی مهدویت حوزه علميه قم