یادداشت دوم

قرار نبود... مگه نه؟ قرار نبود بعد از محمد ، دوباره اسیر عادت هامون بشیم. اون روز که کرور کرور ادم دور یه مکعب سنگی می چرخیدن تا به خیال خودشون وجب به وجب ، صاحب باغ های بهشت بشن ، یه قافله ی کوچیک ، پشت به قبله ، می رفت تا تجلی دوباره خداوند رو این بار در وادی خطر ببینه! اون وقت... هیچ کس از حال دل اون زن خبر نداشت ، هیچ کس نفهمید که این بار قراره طور سینا دل زینب باشه و خدا به جای آتش ، سر نیزه ی کوفیان تجلی کنه!

و این عادت های ما ادم هاست که هر روز ، هر سال ، هر قرن ... دوباره تکرار میشه و زمان همیشه تشنه ی حضور ادم هاییه که این عادت ها رو بر هم می زنن ، همون ها که پیام آوران عشقند...



یادداشت سوم

امروز و تکلیف! امروز و امام... مرد شدن زیاد وقت می خواد...آدم شدن بیشتر !! اگه هر دقیقه فقط 100 تا نوزاد توی این کره خاکی به دنیا بیان ، با یه حساب دودوتا چهارتا ، ببین چند تا عین من و خودت هر روز میان و چند تا هم میرن! بعدشم عدد سال قمری رو از سال امامت امام زمان کم کن و حساب کن... ببین وقتش نشده 313 تا ادم حسابی بین ما پیدا بشن؟!!

پی نوشت: عاشورای تقویم ها ، تمام شد. برای ما اما ، این تازه اول ماجراست...

محدثه دارایی