تمدن جدید اسلامی...
در واقع، دين اسلام، خالق تمدني عظيم و همهجانبه شد و ملتهاي گوناگون را به يكديگر پيوند داد و اين سرمايه را در كمك به علم و تمدن بشري هزينه كرد. با درنگ در تاريخ، به ارزش عظيم و غرورآميز خدمات اسلام به تمدن بشري و ديون بسيار سنگين اروپاي امروز به تمدن اسلامي پي ميبريم.
مسلمانان با تكيه بر معارف دين، دوران اعجابآوري از اعتلا و شكوفايي را پشت سر گذاشتند و تمدني بنا كردند كه چندين قرن، مشعلدار تمدن بشري بود؛ اما دوري از روح و حقيقت اسلام، تمدن اسلام را در سراشيبي سقوط افكند و حكايت غمبار انحطاط آن را، قصه دوست و دشمن قرار داد.اين اعتلا و انحطاط، از ديرباز، همواره در انديشه متفكران مصلح و دلسوز، جاري و مطرح بوده است. استاد شهيد مرتضي مطهري، در عصر حاضر، يكي از پيشگامان واكاوي و پژوهش در اين حوزه مطالعاتي است. با آغاز حركت علمي استاد، او اصرار داشت كه عظمت تمدن اسلامي و خدمات آن را به تمدن بشري، در دستنوشتههاي خود نشان دهد و ضمن تأكيد بر حيات اسلام، دردمندانه، علل انحطاط آن را تحليل كند؛ اما اين تلاش را كافي نميدانست.
«اگر بنا شود تحقيقي كافي و عالمانه در اين مطلب بشود، بايد موضوعات فراواني مورد بحث و تحقيق قرار گيرد و بررسي همه آنها از عهده يك فرد، خارج است ويا لااقل سالها وقت لازم دارد».
استاد همواره در انديشه خلق يك اثر مستقل در «تمدن اسلامي» بود كه نموداري از عظمت و انحطاط مسلمانان باشد؛ اثري كه مطالب ذيل را شامل شود:
1. پايه عظمت و رفعت تمدن اسلامي.
2. علل و موجبات و مايههاي تمدن اسلامي.
3. تأثير اسلام در اعتلاي مسلمانان.
4. اقتباس و مايهگيري تمدن جديد اروپايي از تمدن اسلامي.
5. وضع حاضر جهان اسلامي از نظر مظاهر انحطاط و تأخر.
6. نابودي تمدن اسلامي و حيات اسلام (اسلام به صورت نيرويي زنده و فعال و رو به گسترش، باقي مانده است و با نيرومندترين نيروهاي نو اجتماعي و انقلابي رقابت ميكند).
7. بيداري ملل اسلامي.
او اميد داشت كه بتواند چنين اثري را تنظيم كند و آن را در دسترس عموم بگذارد؛ اما خود قرباني مروجان انحطاط تمدن اسلامي گرديد.
گرچه خلاء عدم تدوين اثر دلخواه استاد، محسوس است، اما دغدغهها و ديدگاههاي او را در لابهلاي آثار به جايمانده از او ميتوان جست و ديروز، امروز و فرداي تمدن اسلامي را از نگاه دقيق او به نظاره نشست. «چگونگي شکلگيري تمدن اسلامي»، گوشه اي از نگاه اين متفکر بزرگ اسلامي است.
tttt
شكلگيري تمدن اسلامي
mmmm
اسلام، دين رشد است و نشان داد كه عملاً ميتواند جامعه را به جلو ببرد. هرگاه انسانهايي، با هر نژادي، اسلام را از صميم جان بپذيرند و به دستورات آن عمل كنند، همين خاصيت رشد، تكامل و روي پاي خود ايستادن و ديگران را به حيرت واداشتن، در آن ملت، بروز خواهد كرد.
ويل دورانت در تاريخ تمدن خود مينويسد:
«تمدني شگفتانگيزتر از تمدن اسلامي وجود ندارد. اگر اسلام طرفدار ثبات، جمود و يكنواختي ميبود، بايد جامعه را در همان حد اول جامعه عرب نگه بدارد؛ در حالي كه [در طي كمتر از يك قرن] تمدنهاي وسيع مجاور را در خودش جمع كرد و از مجموع آنها، تمدن عظيمتري را به وجود آورد».
اسلام، وابستگيهاي بيهوده را از بين برد و وابستگيهايي پولادين به وجود آورد. غلبه اسلام، غلبه انديشه نو بر انديشه كهنه بود؛ نه غلبه قومي بر قوم ديگر. غلبه اسلام، غلبه عدالتخواهي و پرهيزكاري بر ستمگري و تبهكاري بود. اسلام به شكلهاي زندگي توجه ندارد - به اين كه شكلي از شكلهاي زندگي را تثبيت كند - بلكه هميشه به روح زندگي توجه كرده است و به همين جهت از تصادم با پيشرفتهاي زندگي، پرهيز دارد؛ زيرا آن چه علم و صنعت و تكنيك آن را پيش ميبرد، صورت زندگي و ابزار زندگي است.
آن چه رشد علمي و پيشرفتهاي مادي را براي مسلمانان ميسر ساخت، در حقيقت، همان اسلام بود كه با تشويق مسلمين به علم و ترويج نشاط در زندگي، راه اعتدال و روح همكاري، توسعه و تكامل صنعت و علم انساني را تسهيل كرد. اسلام در دنيايي دعوت خود را آغاز كرد كه در حال ركود و جمود بود. اسلام با تعليماتي مبتني بر جست جوي علم و ترك تعصبات قومي و مذهبي و اعلام امكان همزيستي با اهل كتاب، به تعبير قرآن، غلها و زنجيرهايي را كه به دست و پا و گردن مردم بسته شده بودند، پاره كرد و زمينه رشد يك تمدن عظيم و وسيع را فراهم ساخت.
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به علم و سواد تشويق ميكرد و حتي به برخي از يارانش فرمان داد كه زبان سرياني بياموزند. به اين سخنان رسول اكرم (ص) بنگريد:
1. «طلب العلم فريضه علي كل مسلم»؛ جستوجو و طلب علم، بر هر مسلمان واجب است». مطابق اين حديث، فريضه علم، يك فريضه عمومي است و اختصاص به طبقهاي يا صنفي يا جنسي خاص ندارد.
2. «اطلبوا العلم من المهد الي اللحد؛ از گهواره تا گور، در جستوجو و طلب علم باشيد»؛ يعني علم، فصل و زمان معيني ندارد و در هر زماني، بايد از اين فرصت استفاده كرد.
3. «اطلبوا العلم ولو بالصين؛ علم را به دست آورديد؛ اگر چه در چين باشد». ظاهراً نام چين به اين دليل ذكر شده كه در آن روز از چين به عنوان دورترين نقاط جهان، نام برده ميشد و يا اين كه در آن زمان، چين به عنوان يك مهد علمي و صنعتي، معروف بوده است؛ يعني در فريضه علم، هيچ نقطه معيني در نظر گرفته نشده است و هر جا كه علم هست، آن جا جاي تحصيل و به دست آوردن است.
4. «الحكمه ضاله المؤمن يأخذها اينما وجدها»، يا «كلمه الحكمه ضاله المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها؛ حكمت، گم شده مؤمن است و هر كس كه چيزي گم كرده، آن را در هر نقطه كه بيابد، معطل نميشود و برميدارد».
«حكمت»، يعني سخن محكم، متقن و منطقي و دريافت حقيقت. هر قانون و قاعدهاي كه با حقيقت وفق دهد و ساخته وهم و تخيل نباشد، حكمت است. بنابراين، در فرا گرفتن علم، يگانه شرط، اين است كه آن علم، درست و صحيح و مطابق با واقع و حقيقت باشد. شما به آن كسي كه علم و حكمت را از او فراميگيريد، كار نداشته باشيد؛ البته آنان كه اهل تشخيص نيستند، نبايد به سخن هركس گوش كنند و بايد دقت كنند كه تحت تأثير و تلقين چه كسي هستند. اگر در اين جهت دقت نكنند، ممكن است كه گمراه شوند. ولي گاهي معلوم است كه حرف درست است؛ مثل يك كشف علمي كه قطعاً درست است.
اين تأكيدها و تشويقها، سبب شد تا مسلمين با همت و سرعتي بينظير، به جستوجوي علم در همه جهان بپردازند و آثار علمي را هر كجا يافتند، ترجمه كنند و خود به تحقيق پرداخته از اين راه، علاوه بر اين كه حلقه ارتباطي ميان تمدنهاي قديم و تمدن جديد اروپايي شدند، خود يكي از شكوهمندترين تمدنها و فرهنگهاي تاريخ بشريت را آفريدند.
مسلمين در اقتباس علوم، تنگنظري نشان ندادند و به قول احمد امين، همان شور و نشاطي را كه در فتح سرزمينها به خرج دادند، در اقتباس علوم نيز به خرج دادند و بايد دانست كه اين، مولود وسعت نظر خود اسلام است.
مسلمين براساس آن چه از پيشواي عظيمالشأن خود آموخته بودند، خود را صاحب و وارث اصلي حكمتهاي جهان ميدانستند و آن را نزد ديگران امري عاريهاي تصور ميكردند.
مسلمين، دوراني از عظمت و افتخار را پشت سر گذاشتهاند كه اعجابآور است. آنان تمدني عظيم و با شكوه بنا كردند كه چندين قرن ادامه يافت و مشعلدار بشريت بود. اكنون نيز اين تمدن، يكي از حلقات درخشان تمدن بشر به شمار ميرود و تاريخ تمدن، به داشتن آن ميبالد. مسلمين، چندين قرن در علوم، صنايع، فلسفه، هنر، اخلاق و نظامات عالي اجتماعي، بر همه جهانيان برتري داشتند و ديگران از خرمن فيض آنها توشه برميگرفتند. بيشک با احياي بنيادهاي شکلگيري تمدن اسلامي، ميتوان بر قله تمدن بشري صعود كرد و مشعلدار نهضت علمي جهان شد.
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۸/۱۰ ساعت توسط محض یار
|